یکی از مسائل بسیار مهمی که برای هر کسی خواسته یا ناخواسته مهم خواهد بود به وجود آمدن حس عشق و محبت در دوران تاهل است . دورانی که هر جوان مجردی برای آن رؤیاها ساخته و آینده خود را بر اساس آن طراحی و نقاشی می کند .
اما با یک انتخاب نادرست یا در نظر داشتن یک شاخص نادرست یک عمر، خود را از داشتن چیزهایی که بدان در دوران تاهل نیازمند است محروم می کند .
این بحث البته سر دراز دارد و می توان پله پله در آینده بیشتر به آن پرداخت .
اما شاید شما هم دیده باشید نمونه هایی را که شخص بعد از ازدواج خود را برای همیشه از نوشیدن جام عشق واقعی محروم می بیند . شاید در اوایل، زندگی را همین می داند اما با مقایسه زندگی خود با دیگران پی به این اتفاق ناگوار می برد . اتفاقی که ریشه آن می تواند مسائل مختلفی باشد که حتماً نیاز به همکاری شما خواننده عزیز در جهت تجمیع تجارب خود یا دیگران می باشد .
که با کمک شما دلایل خلاء عشق در دوران ازدواج را بررسی کنیم .
شاید به کمک خیلی از ماها آمد ...
وقتی به آمار مخفی این مسئله حداقل به اطراف خود نگاهی بیاندازید پی به این مهم خواهید برد که این هم یک معضل است ، یک معضل پنهان .سه خانواده را در این زمینه شخصاً بررسی کرده که این مشکل در درون آن خانواده وجود داشت . که البته زندگی یکی از آنها متاسفانه به طلاق کشیده شد . زندگی آنها هر چند در ظاهر و در مواجهه با دیگران بدون مشکل بود اما روابط سرد در درون آنها جوری ورود پیدا کرده بود که گاهی اوقات قادر به پوشاندن آن از حس و دید دیگران نبودند.
دیگران خوشبختی آنها را در پول و موقعیت شغلی و اجتماعی مشاهده کرده و حسرت می خورند و آنها هم حسرت یک چیز را می خورند که آن را بر همه چیز ترجیه می دهند ... عشق
در هر سه خانواده ای که مورد بررسی قرار گرفت تحصیلات شخص(شوهر ) یکی از مهمترین شاخص ها بود که باعث فخر خانواده عروس به حساب می آمد و در محافل از آن به عنوان یک ازدواج موفق یاد شده و در خانواده شوهر نیز برگ برنده ای برای خواستگاری .
اما بعد از ازدواج اتفاقات عجیبی می افتد ...
بعد از روزها یا هفته های شیرین دوران عقد دغدغه درس و تحصیل خودنمایی می کند .
کلاس ، تحقیق ، درس ، مطالعه ، اینترنت ، لب تاپ ...
صبح ، ظهر ، شب ، موقع استراحت ...
زن می خواهد حرفی بزند ، درد دلی کند ... اما حواس شوهر کجاست ؟ اینترنت ؟ کتاب ؟ پروژه ها ؟
می خواهند تفریحی کنند ... دغدغه فکری و ذهنی ؟ مبایل ؟
و شرع می شود . فرصتی برای حرف زدن نیست . فرصتی برای بیان احساسات نیست . اصلاً شوهر چه می داند احساسات را چگونه می شود ابراز کرد ؟ او درس را می شناسد .
فرصتی برای شنیدن ؟ حواسی برای حس کردن ، برای درک کردن برای دیدن
و این آتش عشق در همان اوائل زندگی و شعله های کوچکش سرد شده و با این روال با این مرد توان مشتعل شدن ندارد ...
حال آیا می توان یکی از دلایل این مسئله را ازدواج اول آن مرد( با یک چیز دیگر ) با زیاده روی در درس و تحصیل و اولویت بندی نکردن آن در زندگی دانست که اجازه ورود رایحه زیبای عشق را از زندگی سلب کرده است ؟
پ.ن : شاید اینبار نیازی به نوشتن اسم واقعی در بخش نظرات نباشد ...